آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
يخ فروش جهنم
سوین
از چشم یا آسمان فرقی نمیکند باران وقتی بر زمین افتاد دیگر باران نیست sevin
شبی با بید می رقصم، شبی با باد می جنگم مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|